ظرفيت بی‏نهايت دارد ولی ظرفيت بی‏نهايتش اين است كه كمال مطلق را در
خودش جا بدهد ، نه اين كه بی‏نهايت آرزوهای متعدد ، بريده بريده داشته‏
باشد . به عبارت ديگر ، اين ظرفيت بی‏نهايت آرزو كه در انسان است‏
همانی است كه قرآن به تعبير ديگر گفته است : " « يا ايها الانسان انك‏
كادح الی ربك كدحا فملاقيه »" ( 1 ) .
در مسأله تنفر كه انسان هر چه را كه داشته باشد از آن تنفر پيدا می‏كند
، می‏دانيد كه يكی از ايرادهای خيلی مهمی به اصطلاح خودشان كه بر بهشت‏
می‏گيرند اين است كه می‏گويند بهشت اگر همين طوری كه قرآن می‏گويد حقيقت‏
داشته باشد ، جای خستگی آوری است ، چون انسان بايد جايی باشد كه يك‏
مقدار داشته باشد ، يك مقدار نداشته باشد و به دنبال آنچه كه ندارد برود
، اين جور است كه آدم خوش است . يكدفعه انسان در يك محيطی قرار
می‏گيرد كه در آن محيط همه چيز را دارد . آنوقت تازه می‏شود مثل بچه‏های‏
اعيان و اشراف اين دنيا كه به قول روسو از همه مردم ديگر از لذت‏
محرومترند ، برای اينكه صبح می‏كند در حالی كه تمام وسايل را برای خودش‏
فراهم می‏بيند ، چيزی كه نداشته باشد و آرزويش را داشته باشد و بعد به آن‏
برسد و خوشحال بشود ندارد . آن بچه فقير كفش ندارد ، پای لخت خيلی راه‏
رفته ، يك جفت كفش كه پيدا می‏كند تا چند شبانه روز آنچنان غرق در وجود
و شعف است كه حد ندارد . اما آن بچه اشراف و بچه اعيانی كه تا چشم باز
كرده انواع كفشها را جلوی خودش ديده ، هيچ وقت اين ناداری را احساس‏
نكرده است ، لذت كفش داشتن را هيچ وقت احساس نمی‏كند ، لذت لباس نو
را احساس نمی‏كند ، لذت اتومبيل سواری ، هواپيما سواری را احساس نمی‏كند
، چون هر چه را كه فكر كند از همان روز اول داشته است . اين است كه‏
زندگيهای اينها زندگيهای كسالت آور می‏شود . می‏گويند تازه بهشت می‏شود
مثل زندگی اشراف زاده‏ها ، يك زندگی‏ای كه از اولی كه آدم پايش را آنجا
می‏گذارد می‏بيند همه چيز [ فراهم است ] : " « فيها ما تشتهيه الانفس و
تلذ الاعين »" ( 2 ) آنجا هر چه كه نفوس بخواهد و هر چه كه چشم لذت‏
ببرد وجود دارد ، تازه می‏شود زندگی خستگی آور .
جوابش اين است كه اگر آنچه كه در بهشت هست از نوع آن چيزهايی است‏
كه

پاورقی :
. 1 انشقاق / . 6
. 2 زخرف / . 71