" اگر نظرمان را از انسان به حيوانات و به عالم نباتات تعميم بدهيم‏
و اعم حيات را در نظر بگيريم ، نمونه‏های بارزی از زنده ماندن حيات و
رشد و تشكيل مجدد آن می‏بينيم . در مورد گياهها كه مثال و نظاير بيشمار
است از قبيل قلمه زدن ، پيوند زدن ، ريشه خواباندن و غيره . در تمام اين‏
موارد يك قطعه جدا شده از بدن اصلی كه در حكم مرده به شمار می‏رود ، در
نتيجه قرار گرفتن در محيط مساعد و يافتن خوراك لازم به جنبش و رشد
درآمده به تناسب محل ، تغيير شكل می‏دهد ( يعنی از پوست و ساقه ريشه سر
درمی‏آورد و سلول پوست تبديل به سلول ريشه يا گل و غيره می‏شود ) و از نو
يك بوته يا درخت كامل مانند بوته اصلی ساخته می‏شود . در مورد حيوانات‏
، امروزه ديگر نگاهداری يك نسج جدا شده از حيوان اصلی به حالت زنده در
شرايط آزمايشگاهی عمل متداول ساده‏ای می‏باشد و توانسته‏اند خصوصا در
حيوانات ساده و پست ، آن را به توسعه و نشو و نما وا دارند . انسان چون‏
به لحاظ تركيب و تشكيل نسوج در مرحله اعلای تنوع و پيچيدگی و ظرافت و
دقت است ، نتوانسته‏اند با او عملياتی را كه باغبانها از قديم الايام روی‏
گياهان می‏كردند يا زيست شناسان در آزمايشگاهها با حيوانات پست‏
می‏نمايند انجام دهند ولی تا اين حد توفيق يافته‏اند كه نه تنها برق‏زده‏ها و
غرق شده‏ها و سكته كرده‏ها را با تنفس مصنوعی و حركات و ضربات و
تزريقاتی به هوش و حيات بياورند و دستگاه خاموش شده . . . " ( 1 ) .
ما از مجموع اينها چه نتيجه‏ای را به دست می‏آوريم ؟ در واقع ما بقای‏
نوع را به دست می‏آوريم نه بقای شخص ، يعنی اگر ما تمام اين مقدمات را
بپذيريم و همه را صد در صد قبول كنيم ، به نظر من به آن چيزی كه پيغمبران‏
ما را خبر داده‏اند ، يك قدم هم نزديك نشده‏ايم ، چون آنچه كه آنها به ما
خبر داده‏اند اين است كه ای شخص ، ای انسان كه تو می‏ميری ، همين تو با
همين شخصيتی كه داری ، همين شخص تو كه الان احساس درد و رنج می‏كنی بايد
بدانی كه در آينده همين شخص خواهد آمد و همين شخص اگر كار خوبی در
اينجا كرده محصولش را به صورت يك لذت و سعادت خواهد ديد و اگر كار
بدی كرده است به صورت رنج و درد و عذاب و شقاوت خواهد ديد . در اينجا
حداكثر اين است كه ما اثبات می‏كنيم و می‏گوييم چطور شد كه اگر ذره‏ای از
شاخه يك درخت تبريزی را جدا كنند و به زمين قلمه بزنند دو مرتبه درخت‏

پاورقی :
. 1 بقيه تكرار همان حرفهايی است كه گفتيم .