پاورقی : . 1 حالا اگر يك وقت به طور اخترامی ( غير طبيعی ) بچهای سقط میشود ، قانون كلی نيست .
يك كاری بكنی كه نتيجهاش را در مدت سه چهار ماه بتوانی بگيری .
مثال بهتر مثال جنين است . ما میدانيم جنين در مدتی كه در رحم است
اعضاء و جوارح ( چشم ، گوش ، جهاز تنفس ، دست و پا ، . . . ) برايش
خلق میشود . جنين در رحم يك زندگی گياهی دارد ، مثل يك گياه زندگی
میكند ولی در رحم تجهيزاتی به او داده شده است كه در عالم رحم به كار
نمیآيد و ظهور و بروزی ندارد ، مثلا اين چشم برای زندگی گياهی رحم نيست .
اگر بنا باشد كه هميشه دوره زندگی جنينها اين باشد كه وارد رحم میشوند و
آن آخر نه ماه بايد زندگی شان پايان بپذيرد ، اين خلقت تناسب با اين
زندگی ندارد ، يعنی حق دارد يك كسی بگويد اين چشم برای چه آفريده شده ،
اين گوش برای چه آفريده شد ، اين دست برای چه آفريده شد ، اين ريه برای
چه آفريده شد ؟ او كه يك بار هم با اين ريه تنفس نكرد ، پس لغو است .
دست و پا و چشم و گوش و ريه و . . . اين تجهيزات برای يك موجودی كه
تمام دوره طبيعی عمرش [ نه ماه داخل رحم است ] ( 1 ) و بعد از نه ماه
يكمرتبه بايد خشك شود و بميرد ، عبث و لغو و باطل است .
آيا اين آيات قرآن ، مثلا " « ا فحسبتم انما خلقناكم عبثا و انكم
الينا لا ترجعون »" نمیخواهد به ما اين مطلب را بفهماند كه همين طوری
كه درباره يك جنين در رحم اگر انسان زندگی گياهی او را ببيند و ديد
خودش را بر آن حصر كند و بگويد نه ماه زندگی كرد بعد برود دنبال كارش و
از بين برود ، و بر روی تجهيزاتی كه برای زندگی بعد دارد حساب نكند
خلقت عبث است ، ای انسان تو اگر روی خودت حساب نكنی ، اگر خيال كنی
با همين زندگی دنيايی ، با همين بدن و چشم و . . . كه در مدت 70 60 سال
پايان میيابد پايان میيابی ، خلقت خودت را عبث فرض كردهای ، يعنی در
تو تجهيزاتی هست كه متناسب با اين زندگی دنيا نيست ( نمیگويد ضد آن
است ) ، متناسب با يك زندگی بعد از اين است و آن همان تجهيزات
ابديت در انسان است ؟ انسان در ماورای اين بدن مادی خودش يك حقيقت
بسيطی دارد كه آن حقيقت بسيط چون مركب نيست ، ديگر تجزيه نمیپذيرد .
اصلا نيستی جز تجزيه نيست . ما نيستی واقعی در عالم نداريم ، همه
نيستيهای عالم تجزيه شدنهای مركبات و تغيير حالت دادنهاست . مركبات
كه از بين میروند ، در واقع تغيير حالت میدهند ، يعنی آن
پاورقی : . 1 حالا اگر يك وقت به طور اخترامی ( غير طبيعی ) بچهای سقط میشود ، قانون كلی نيست . |