نظر طبی تقريبا در مرحله مردن است ، بعد میآيند با يك تزريقاتی يا با
تنفسهای مصنوعی اين مرده را از نو زنده میكنند و در آخر میگويند :
" . . . تا اين حد توفيق يافتهاند كه نه تنها برق زدهها و غرق شدهها و
سكته كردهها را با تنفس مصنوعی و حركات و ضربات و تزريقاتی به هوش و
حيات بياورند و دستگاه خاموش شده خوابيده قلب و تنفس و غيره را مجددا
به كار بيندازند ، بلكه گلوله خوردههای در جنگ و فوت كردههای واقعا
مرده را با دميدن اكسيژن و تحريكات درونی و ترميم ضايعات و تعويض خون
و غيره حقيقتا زنده كنند و اين سد غير قابل عبوری را كه سابقا ميان موت
و حيات تصور مینمودند از بين ببرند " .
بعد مثال ديگری ذكر میكنند :
" خوابهای چندين روزه و چندين ماهه مرتاضين در قبر و خوابهای طولانی
تصادفی كه گاه گاه به اشخاصی دست میدهد و همچنين خواب اصحاب كهف كه
در قرآن و در روايات مسيحيها آمده است ، نمونههای ديگری از امكان تعطيل
طولانی حيات انسانی و احيای آن در شرايط مخصوص مساعد میباشد " .
پس معلوم میشود كه در واقع اين فاصله خيلی زيادی كه ما ميان مرگ و
حيات قائل هستيم و خيال میكنيم آن كسی كه مرد ديگر مرد و هيچ ارتباط و
اتصالی ميان مردن و زنده شدن نيست ، اين طور نيست ، در واقع مثل اين
است كه مردن و زندگی ، هر دو درجات يك حقيقت هستند . اين كسی كه
میرسد به حد صفر يا پايين تر از صفر ، همانی كه ما خيال میكنيم مرده مرده
است ، صد در صد مرده مرده نيست ، باز امكان زندگی برای او هست .
بعد فصل ديگری تحت عنوان " امكان قيامت و بهشت و جهنم " بيان
میكنند كه در آنجا مسائلی از قبيل تسريع رشد به وسيله تزريق هورمونها و
تركيب مواد غذايی و بعد مسأله آثار و مكتسبات و ملكات و تأثير آنها بر
روی جمع پيكر و از آن جمله سلولهايی كه بعدا منشا حيات مجدد اين فرد و
يا منشا [ حيات ] فرد ديگر به عنوان نسل میشود ، اينها را ذكر میكنند و
تقريبا به همين جاها مطلب ختم میشود .
در همين فصل " نمونههای فراوان زنده ماندن يا زنده شدن " مطلبی است
كه بيشتر به بحث " شخصيت " ما مربوط است . من اين مقدار را برايتان
میخوانم :
|