می‏شويد " ، اين حديث است . فرموديد خواب ( تلقين مغناطيسی ) چون در
اختيار انسانهاست جنبه مادی دارد . اولا اين جنبه مادی و غيرمادی كه شما
يك ديوار عظيمی در اينجا قائل شده‏ايد ، از كجاست ؟ شما چرا اصلا برای‏
مردن مثال به خواب زديد ؟ درباره خود مردن صحبت كنيد ، بگوييد اگر مردن‏
يك جنبه ماوراء الطبيعی باشد ، پس بايد هيچ كس نتواند كسی را بكشد ،
چون قرآن می‏گويد خدا قبض روح می‏كند ، ملك الموت می‏آيد قبض روح می‏كند
. خدا كه می‏گويد : " « الله يتوفی الانفس حين موتها »" ، اگر خدا قبض‏
روح می‏كند ، پس هيچ كسی نبايد بتواند كس ديگری را بميراند . نه ، اينها
باهم منافات ندارد . آن كاری كه بنده می‏كند غير از كاری است كه خدا
می‏كند . بنده شرايط بقای حيات را در اينجا از بين می‏برد . از نظر قرآن‏
اين به معنی فانی شدن و تمام شدن نيست . وقتی كه اين شرايط معدوم شد ،
يك چيزی هست كه قبض می‏شود ، يك چيزی هست كه از اينجا برده می‏شود ،
يك چيزی هست كه ديگر امكان بقا ندارد و چون امكان بقا ندارد گرفته و
برده می‏شود . پس اينها با همديگر به هيچ وجه منافات ندارد .
من 10 - 15 سال پيش ( همان وقت كه صحبت اين بود كه آن دانشمند
ايتاليايی جنين را در خارج رحم پرورش می‏دهد و روزنامه‏ها سر و صدای زيادی‏
راه انداخته بودند و روی همين [ جهت ] پاپ هم [ اين كار را ] تحريم‏
كرده بود كه اين دخالت در كار خداست و چنين و چنان ) مقاله‏ای نوشتم‏
تحت عنوان " قرآن و مسأله‏ای از حيات " و همين مسأله را آنجا طرح كردم‏
.
بنابر اين مسأله روح هيچ وقت با اين حرفها باطل نمی‏شود كه مثلا اگر
روزی بشر قادر شد انسان بسازد و فرض كنيم واقعا از نطفه هم نسازد ،
سلولی مثل سلول مرد را از ماده ديگری بسازند و در خارج رحم پرورش دهند و
يك انسان تمام بسازند ، [ در اين صورت روح باطل است ، خير ] اين به‏
اين مسأله ارتباطی ندارد .
در مسأله روح ، كسانی كه بحث می‏كنند ، در واقع همين تعبير است كه آيا
انسان همه ابعاد وجودش همين ابعاد محسوس است يا يك بعد وجودی ديگری‏
هم دارد كه آن بعد وجودی در وقتی كه شرايط آن به وجود آمد به وجود می‏آيد
، همين طوری كه اگر شرايطی به وجود آيد اين ابعاد وجودی‏اش به وجود می‏آيد
. در اين جهت هيچ فرقی بين همان مثال تلويزيون و ما وجود ندارد . پس‏
شما نگران نباشيد ، اگر روزی هم هزارتا انسان بسازند ، با مسأله روح هيچ‏
ارتباط ندارد . حالا اگر ما وارد خود مسأله