بيان ديگر
اينجا يك بيان ديگری هست نزديك به اين بيان و شايد از نظری جامعتر و رساتر از اين بيان ، و آن اين است : لزومی ندارد ما اول مسأله ابديت و بقاء و نيستی را مطرح كنيم ، بلكه قدری به وضع موجود و مشهود اتكاء میكنيم . اگر شما فرض كنيد يك صاحب شعوری ، يك انسان عاقلی كاری را با يك مقدماتی شروع كند كه اين مقدمات با يك هدف بالخصوصی تناسب دارد ولی قبل از آنكه اين مقدمات به آن نتيجه برسد آن را از بين ببرد ، اين را میگوييم كار عبث ، كار باطل ، كاری شبيه لعب . دو مثال عرض میكنم : اگر كسی بيايد در يك زمينی كه قصد دارد مثلا دو ماه ديگر در آنجا ساختمان بسازد يا خودش میداند كه بعد شرايطی پيش میآيد كه دو ماه ديگر در اين زمين تصرفاتی خواهد شد ، در اين فصل كه فصل پاييز است تراكتور بياورد و شخم بزند و بذری را در اينجا بپاشد ( بذری كه به طور عادی و طبيعی شش ماه ديگر محصول میدهد و به آن نتيجه نهايیاش میرسد ) ، زمين را آباد كند ، بعد دو سه ماه ديگر كه هنوز بذر از زمين بيرون نيامده يا چهار پنج ماه ديگر كه تازه اين بذر بيرون آمده و هنوز به آن هدف و نتيجه خودش كه استعداد آن را دارد ( كه روييدن و رشد كردن و گندم دادن است ) نرسيده ، آن را خراب كند ، يعنی بيايد در زمين بولدوزر بيندازد و بگويد میخواهم در آن ساختمان بسازم ، میگوييم آن كار اولت لغو بود ، تو اگر میخواستی سه چهار ماه ديگر اين زمين را دگرگون كنی و از بين ببری ، میتوانستی