« بذنوبنا فهل الی خروج من سبيل »" (1) خدايا تو دوبار ما را ميراندی و
دوبار ما را احياء كردی ( يعنی مرده بوديم و ما را زنده كردی ) "
²فاعترفنا بذنوبنا »" و ما هم به گناهان خودمان اعتراف داريم " « فهل‏
الی خروج من سبيل »" آيا راهی به بيرون شدن هست ؟ يعنی چه اينها در
قيامت می‏گويند خدايا تو ما را دوباره ميراندی ؟ اگر حساب اين باشد كه‏
آدم بعد كه مرد در يك خواب عميق طولانی فرو می‏رود و تنها در قيامت زنده‏
می‏شود ، بايد بگويد خدايا تو يك بار ما را ميراندی و يك بار هم زنده‏
كردی ، اما اينجا می‏گويد دوبار ميراندی و دوبار زنده كردی . آيا اين‏
منطبق نيست با همين اصل كه واقعا سه عالم هست : عالم دنيا و طبيعت ،
عالم برزخ كه وقتی انسان از دنيا به عالم برزخ می‏رود ، از اينجا ميرانده‏
می‏شود ، نسبت به اين دنيا ميرانده شده است ، نسبت به عالم برزخ احياء
و عالم قيامت كه باز نوعی ميراندن از برزخ است و احياء در قيامت ؟

مسأله روح در قرآن

غير از اين ، آياتی كه راجع به خود مسأله روح در قرآن است [ بر حيات‏
پس از مرگ ] دلالت دارد و به آنها هم می‏شود استناد كرد . افرادی كه‏
می‏گويند اصلا مسأله روح در قرآن نيامده ، به آنها بايد گفت پس اين آيات‏
به نظر شما چيست ؟ ما روح را به چه می‏گوييم ؟ اولا ما به لفظ روح كار
داريم كه خود لفظ روح هم به اين معنا در قرآن استعمال شده است . البته‏
لفظ روح در قرآن منحصر به اين نيست ، به حقايقی گفته شده كه همه آنها از
سنخ روح‏اند ، يعنی قرآن به يك سلسله حقايق كه همه مافوق جسم و جسمانی‏
هستند روح اطلاق می‏كند ، به وحی از آن جهت روح می‏گويد كه يك كيفيت‏
جسمانی نيست ، به روح القدس از آن جهت روح می‏گويد كه يك كيفيت‏
جسمانی نيست ، به امر خودش از آن جهت روح می‏گويد كه يك كيفيت جسمانی‏
نيست ، وجه مشترك روح گفتن به همه اينها همين است كه از سطح اين دنيا
پيدا نشده ، از بالای اين دنيا به اين دنيا آمده است ، " « و نفخت فيه‏
من روحی »" ( 2 ) است ، هر وقت در اين دنيا پيدا شده از متن دنيا
پيدا نشده ، آن را از دنيای ديگر به اين دنيا آورده‏اند .

پاورقی :
. 1 مؤمن / . 11
. 2 حجر / . 29